این چه نوریست چهره انگار… نه، انگار ندارد، ماه است این چه نوریست که در چهره ی عبدالله است؟ این چه نوریست که تاریکی شب را برده دل مرد و زن اقوام عرب را برده این چه نوریست که پر کرده همه دنیا را راهی مکه نموده ست یهودیها را جریان چیست؟ فقط اهل کتاب آگاهند همه انگشت به لب خیره به عبداللهند همه حیرت زده، نوری که معما شده است چند وقتی ست که در آمنه پیدا شده است شور تا در دل انس و ملک و جن افتاد چارده کنگره از کاخ مدائن افتاد غیر از این هر خبری بود فراموش شد و
بسم رب‌ّالقلم بسم رب‌ّالقلم از عرش، غزل نازل شد مدحِ شیرین‌سخنان بود، عسل نازل شد شعرمان رفت به جایی که مَلک راه نداشت روزِ آن منتِ خورشید و شبش ماه نداشت نور، تا روبروی خویش گرفت آینه را دید در جلوه‌ی نورش پسرِ آمنه را آفرین گفت به خود؛ لب به تغزّل وا کرد خالقِ شعر نشست و غزلی انشا کرد وحی فرمود، به آوای سَلیس ای کاتب از قلم هر چه شنیدی بنویس ای کاتب ! لهجه‌ی شعرِ خداوندِ زبان؛ مَکّی شد آخرین سوره‌ی پیغامبران مَکّی شد نام این نورِ به عرش آمده «احمد» باشد
حضرت عشق ما تشنه ایم و راهی دریا شدن خوش است سلمانمان کنید که منا شدن خوش است یا حضرت رسول فدای ملاحتت با نام دلربای تو شیدا شدن خوش است از برکت تو سفرۀ ما برکتی گرفت پس ریزه خوار سفرۀ آقاشدن خوش است ما گم شدیم در دل دنیای بی کسی پشت در حرای تو پیدا شدن خوش است خوب است پیش دشمن تو قد علم کنیم اما مقابل قد تو تا شدن خوش است خاک در تو از دُر و زر قیمتی تر است پس خاک پای حضرت زهرا شدن خوش است ای اعتبار عالم و آدم خوش آمدی تو مصطفایی آقا محمدی با خلقت
یا محمدُ یا علی هرکس گرفته غیر تو ماوای دیگر خیری ندیده از گداییهای دیگر من روزی ام را از تو بی منت گرفتم منت فراوان است درهرجای دیگر یک پای من رفته ست امشب سمت مکه سمت نجف رفته است اما پای دیگر تو با علی یعنی دوتن در بین یک روح شیعه ندارد جز شما بابای دیگر وقت ولادت نیست هنگام ظهور است دنیا می آیی تو ز یک دنیای دیگر حالا که رفتم تا علی و تا محمد باید بگویم یاعلی و یا محمد نور تو خیلی قبل از آدم معتبر بود از تو چه در انجیل و چه تورات اثر بود دنبال تو بودند

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ کالا به کالا وبلاگ مبین روشناس گلهای زیباي انديشه لینکدونی مجله زندگی گوگل 17 هستی می‌نویسد... نقد فیلم های ایرانی - بررسی متفاوت من